وام ِ عشق!
بعد از اينکه کلي با خودم کَلَنجار رفتم، تصميمم را گرفتم و با جسارت ِ خاصّي به پدرم گفتم: ميخوام ازدواج کنم.
پدرم هم با لبخندي از رضايت و خونسردي گفت: خب به سلامتي. ديگه داشت دير مي شد!باورم نمي شد که اينقدر راحت با قضيه برخورد کند. نگاهم را از پدرم برنداشته بودم و خيلي دوست داشتني داشتم به او نگاه مي کردم تا اينکه خودش گفت: چقدر به ازدواج فکر کردي؟ اصلا حواست هست که بايد دوتا داشته باشي!
زدم زير خنده و گفتم: شوخي ميکنيد؟!
گفت: نه! خيلي ام جدي ميگم.
گفتم: زياد نيست؟!
گفت: واسه محکم کاريه!
حرفهايش بوي شوخي مي داد اما قيافه اش کاملا جدي بود. من هم که ديگر يخم آب شده بود، خيلي جدي گفتم: خب، من يه نفر رو سراغ دارم.
گفت: اين که عاليه! من هم يه نفر رو سراغ دارم. کارمنده.
گفتم: شاغله؟!
با خنده اي مايل به قهقهه گفت: پس نه! ميخواستي خونه دار باشه؟! ها ها! حالا اونيکه تو سراغ داري چيکارست؟
گفتم: نميدونم. تا حالا فقط يکي دوبار ديدمش.
گفت: اينطوري ميخواي ازدواج کني؟ از کجا ميدوني اون بهت اعتماد ميکنه؟
من که از اين طرز صحبت کردن پدرم کاملا گيج شده بودم، نمي دانستم بايد چه بگويم. خودش ادامه داد: ببين پسرم! آدم بايد واقع بين باشه. تو که هنوز نميدوني طرف چيکارست، چطور مطمئني که مياد و ضمانتت رو ميکنه؟
گفتم: ضمانت؟ ضمانتِ چي بابا؟
گفت: ضمانت وامت رو ديگه! وام ازدواج. مگه نگفتي ميخواي ازدواج کني؟ خب تو که پول درست و حسابي نداري؟ پس لااقل بايد مطمئن باشي که بعد از ازدواج دو تا ضامن داري که بتوني وام ازدواجت رو به راحتي بگيري. ببين عزيزم! با باد هوا که نميشه زندگي رو شروع کرد. هر وقت تونستي يه ضامن ديگه هم جور کني بعدش بيا بهم بگو ببينيم کي چشمتو گرفته؟!
به عشق ارباب...
پدرم را دوست دارم چنانکه حاضرم جانم را فدایش کنم.
مادرم را دوست دارم چنانکه خاک پایش، سرمه ی چشمانم است.
اربابم را دوست دارم چنانکه... « بأبی أنتَ و اُمّی وَ نَفسی یا أباعبدالله »
اونایی که سیر شدن!!
نماز تمام شد. پیرمردی که انتهای صف دوم، روی صندلی نماز میخواند با صدای بلند گفت: «کسایی که از باباشون سیر شدن، از ننه شون سیر شدن؛ میبرن میزارنشون آسایشگاه سالمندان. ما هم الان پول جمع میکنیم تا براشون گل و شیرینی بخریم، ببریم.» ...به جز چند نفر، بقیه پیرمرد بودند.
............................................................
دانلود کلیپ صوتی فوق العاده زیبا
از مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی با موضوع احترام به والدین
4 دقیقه فقط 723 کیلوبایت